استقلال علمای دینی از دولت

3- استقلال  علمای دینی از دولت   در مکتب تشیع علما و روحانیون در هر مرتبه و درجه ای که باشند چه از نظر اقتصادی و چه از لحاظ سلسله مراتب از دولت مستقل بوده و هیچگونه وابستگی به دولت ندارند . این گروه عموماً از محل پرداخت وجوهات شرع








3


- استقلال
  علماي ديني از دولت
  



در مكتب تشيع علما و روحانيون در هر مرتبه و درجه اي كه باشند چه از نظر اقتصادي و چه از لحاظ سلسله مراتب از دولت مستقل بوده و هيچگونه وابستگي به دولت ندارند . اين گروه عموماً از محل پرداخت وجوهات شرعي و نذورات مردمي ارتزاق نموده و حتي حوزه هاي علميه هم از اين لحاظ مستقل ميباشند در حالي كه علماي اهل سنت به طور عموم از نظر اقتصادي وابسته به دولت بوده , ائمه جمعه و جماعات را دولت منصوب كرده و طبيعتاً وابستگي تام و تمامي به حكام وقت دارند و طبيعي است كه اين وابستگي خود مانعي بر سر راه روحانيت اهل سنت خواهد بود كه به سادگي قادر به جدا شدن از ساختار نظام سياسي نبوده و نميتوانند با حفظ جايگاه و موقعيت خود عليه حكام وقت قيام كنند. در حالي كه روحانيت اهل تشيع به علت رابطه تنگاتنگي كه با مردم دارند خود را جزئي از توده هاي مردم دانسته و به تبع خواست آنها كه در چارچوب موازين ديني و شرعي ميباشد عمل ميكنند.


البته ذكر موانع فوق به اين معنا نيست كه انقلاب اسلامي ايران بر مسلمانان تابع اهل سنت تأثير لازم را بر جاي نگذاشته است بلكه اين گروه نتوانسته اند به علت فقدان ساز و كارهاي موجود در جوامع اهل تشيع شيوه اي انقلابي را در پيش گرفته و جوامع خود را به همان صورت كه در ايران اتفاق افتاد تحت تأثير قرار دهند . در عين حال اثري كه انقلاب اسلام
ي
ايران در اين جوامع گذاشت تقويت روشهاي اصلاحي بود بدين معنا كه در اين جوامع مردم سعي كردند با استفاده از ساختارهاي سياسي موجود گرايشهاي اسلامي خود را نفوذ داده و قدرت را بدون تغيير سياسي در اختيارگيرند . روشي كه
اسلام گرايان
هم در الجزاير و هم در تركيه اعمال
كردند
حركتهاي رفورميستي
و اصلاحي
بود كه گام به گام با حضور فعالانه در انتخابات شهرداري ها و بدنبال آن در انتخابات پارلمان زمينه كسب قدرت را فراهم نمودند
.
اگر چه در عمل اين روش در الجزاير با حضور خشن و بيرحمانه ارتش سركوب گرديد و در تركيه با استفاده از قوانين حاكم حداقل سه مرتبه جلوي كسب قدرت كامل
 اسلامگرايان گرفته شد و آينده دولت فعلي تركيه كه درواقع با نوعي ظرافت و
تفاهم با نظام

 سعي ميكند موقعيت خود را درقبال ارتش لائيك تركيه حفظ كند روشن نيست با اين وجود ترديدي نيست كه
 
اين گرايشهاي اسلامي مرهون بازتاب انقلاب اسلامي ايران مي باشد . تركيه
كه
خود وارث

امپراطوري و خلافت عثماني بود مي تواند سر پل نفوذ اسلام سياسي و اسلام گرايي به قفقاز و بالكان باشد . اين مورد به دليل هم جواري جغرافيايي و نيز به خاطر اشتراكات قومي و زباني و مذهبي است .


چند هفته قبل از حمله صدام حسين به ايران , در تركيه كودتاي نظامي صورت مي گيرد كه تقارن و توالي چنين امري هم زمان با انقلاب اسلامي مي تواند اين فرضيه را تقويت كند , كه روي كار آمدن نظاميان در تركيه بخشي از استراتژي مهار انقلاب اسلامي و كور كردن يكي از سر پل ها بوده است , با اين ترتيب مسائل كلان سياسي تركيه در سالهاي بعد را مي توان , همواره از اين منظر نظاره كرد , از جمله ورود و خروج حزب اسلامگراي رفاه ,
حزب فضيلت و نهايتا حزب توسعه و عدالت
به صحنه سياسي آن كشور , كه مي تواند نوعي
چالش جدي براي نظام لائيك تركيه
و آنهم ناشي از انقلاب اسلامي تلقي شود . در شبه قاره هند نيز انقل
ا
ب اسلامي ايران بي تاثير نبوده است .افغانستان
  سر پل مهمي براي بازتاب انقلاب اسلامي در آسياي مركزي بود . در دهه نخست انقلاب , اين كشور تحت اشغال بود و سربازاني از ممالك آسيايي شوروي , در افغانستان مي جنگيدند كه به نوعي با مجاهدين تماس داشتند .



[7]
در دهه دوم , كه شوروي فروپاشيد و آن كشورها مستقل شدند و ضعف ها و آسيب هاي خاص اين دوران را داشتند , تاثير پذيري آنان از تحولات افغانستان و افكار مذهبي احزاب و مجاهدين افزايش يافته بود , ظهور طالبان تقريبا اين سر پل را قطع كرد .


به فاصله


9


ماه پس از وقوع كودتاي ماركسيستي در كابل , انقلاب اسلامي در ايران به پيروزي رسيد و به سرعت , تاثيراتي در ابعاد مبارزاتي و سياسي افغانستان بر جاي گذارد . در كنار اثرات عميق معنوي , بر روند جهاد مردم افغانستان , تاكتيك هاي مبارزاتي مردمي كه در جريان مبارزات گسترده مردم مسلمان ايران بر عليه رژيم شاه به كار گرفته شده بود , بر شيوه مبارزاتي افغانها نيز تاثير به سزايي داشت .


قيامهاي مردمي در شهرهاي هرات (


17


مارس


1979


) و كابل در ( ژوئن


1979


) نمونه هاي اوليه و مهم , از شيوه هاي جهادي مردم مسلمان ايران بود
  كه فضاي مبارزه مردم مسلمان افغانستان را دچار تحولي بنيادين كرد . شوسيا
 
سفير جمهوري دموكراتيك
  آلمان , معتقد بود كه نفوذ ايران در افغانستان براي حكومت كابل خطرناك تر از نفوذ پاكستان است زيرا كه
 نفوذ مذهبي ايران بر جمعيت شيعه و اينكه عنصر مذهب در ايالات هم مرز با ايران و ايالاتي كه قسمت اعظم منطقه كوهستاني مركز را تشكيل مي دهند , مسلط مي باشد .


پاكستان , نيز
  در توالي و تقارن انقلاب اسلامي , هيجانات مردمي و تخيلات اجتماعي در تاسي از انقلاب در پاكستان چشمگير بود . اما در اين كشور نيز ـ تقريبا به طور هم زمان با انقلاب اسلامي ـ نظاميان به رهبري ضيا الحق بوسيله كودتا بر اوضاع مسلط مي شوند و او خود سردمدار احياء اسلاميت مي گردد . اين امر مي تواند هم ناشي از الزامات تاريخي و انگيزه هاي شخصي بوده و هم تاكتيكي براي كنترل اسلام گرايي و انقلاب گرايي ـ برخاسته از تحولات ايران ـ تلقي گردد . نگراني از نفوذ و تاثير وسيع و عميق انقلاب اسلامي, سبب بروز عكس العمل هايي گرديد . تاسيس و توسعه سپاه صحابه , ترور مسئولان ايراني ,
 از جمله اين عكس العملها بود .


انقلاب اسلامي ايران براي مسلمانان جنوب شرقي آسيا ، پس از گذشت سالهاي اوليه ـ پيش از آنكه به عنوان الگويي اجتماعي و قابل تكرار مطرح باشد ـ به مثابه منبعي الهام بخش تلقي گرديد و موجب تجديد توان حركت انقلاب اسلامي در اين جوامع شد


پيروزي انقلاب اسلامي و انعكاس رسانه اي آن در جنوب شرقي آسيا ، موجب
  :
  "تقويت احساس هويت مذهبي در ميان مسلمانان و نيز تسريع روند تجديد حيات اسلام ، آن هم در اين جوامع ، كه وجه بارز آن افزايش تقاضا براي مشاركت در مسايل جهاني امت اسلامي بود در
 
شئون مختلف جامعه گرديد.


ولي دولت هاي اين مناطق , سعي كرده اند كه برخوردي محتاطانه با انقلاب اسلامي داشته باشند . " و بنا به ملاحظات داخلي و خارجي ( نا آرامي ـ همسويي با غرب ) تلاش كرده اند كه ضمن حفظ روابط رسمي سياسي ، از طرق مختلف ، مانع گسترش و تعميق مفاهيم انقلاب اسلامي در جامعه خويش شوند . هرچند در مقاطعي نيز ناگزير از اصلاح و تعديل مشي خود ، به نفع مسلمانان شده اند . "



[8]



دولت مالزي علي رغم اهميتي كه در كنار قوميت ، براي اسلام ، در حيات سياسي كشور قايل مي باشد ، نگراني خود را از بروز حركتهاي اسلامي پنهان نكرده است و معمولا رفت و آمد
  رهبران اسلامي به ايران را زير نظر دارد ، و چندي پيش نيز فرقه اسلامي "الارقم" را به عنوان جرياني انحرافي معرفي كرده و از ادامه فعاليت هايش جلوگيري به عمل آورده است . اگرچه ماهاتير محمد نخست وزير سابق اين كشور در اتخاذ مواضع ضد غربي خود ميتواند ملهم ازانقلاب اسلامي باشد .


مرام دولتي اندونزي
  نيز علي رغم اكثريت جمعيت مسلمان ، ايدئولوژي سكولار است ، و در بين مقامات دولتي ، نوعي بدبيني نسبت به مسلمانان وجود دارد . از اين روست كه دولت از مدتها قبل ، به دنبال " سياست زدايي از اسلام "
 
بوده است و از تهديد گرايشات اسلامي نام مي برد و بعضا از آن به نام
  "
 
اسلام ترسي "
  هم تعبير مي شود. در عين حال در دو دهه اخير شاهد بر افتادن
حكومت
سوهارتو و روي كار آمدن اسلامگراها ـ در كنار سكولارها در اندونزي هستيم.


پيروزي انقلاب ايران ، بر تايلند نيز بي تاثير نبوده و " راهپيمايي عظيم آنها در سال


1990


/


1369


براي برپايي مسجد تاريخي كروزه ، نمونه اي از تلاشهاي مسلمين براي ابراز هويت اسلامي خويش بوده است ، دولت تايلند نيز ، با توجه به سياستهاي داخلي ، روابط متعادل و متعارفي را با ايران دنبال كرده است .


در باب بازتاب انقلاب اسلامي بر مسلمانان آفريقا كه در توالي انقلاب اسلامي , با گذشت يك دهه , شاهد پيشرفت جبهه نجات الجزاير
  ميباشيم . اين توالي و برخي تشابهات كه در شكل , محتوا , اهداف و شعارهاي اسلامگرايان الجزاير
  با انقلاب اسلامي وجود دارد . پژوهشگران را در طرح اين فرضيه ـ كه انقلاب اسلامي در برخي بلاد چون عراق و لبنان اثر فوري گذاشته
  و اما در برخي از كشورها در دهه اول بذرهايي پاشيد كه در آغاز دهه دوم و سوم نمود پيدا كرد ـ جدي تر مي نمايد .در مصر در دوران پيروزي انقلاب اسلامي
 
موقعيت اخوان المسلمين در ميان مردم و جوانان تضعيف شد و شاخه هايي از آن نيز تجزيه گرديده به گروههاي جهادي و مسلحانه منشعب گشت . البته اين امر سبب شد كه "اخوان" نزد دولت مصر تقرب بيشتري يابد . با گسترش مبارزات انقلابي در لواي اسلام به عنوان هدف و ابزار مبارزه , برخي از جنبشها و سازمانهاي سياسي و مبارزاتي مجهز به
 
ايدئولوژي هاي كمونيسم , ناسيوناليسم و ليبراليسم رنگ باخت و توان اثر گذاري خود را از دست داده
  و عملا متلاشي و يا متحول شدند . برخي از جنبشها نيز به انگيزه هاي متفاوت و به درجات مختلفي صرف نظر از تاثير پذيري , راه تنافر و دوري و واگرايي از تز انقلاب اسلامي را پيش گرفتند , براي مثال مي توان از گروه طالبان در افغانستان نام برد .در دهه دوم انقلاب اسلامي , عمر البشير در سودان به قدرت رسيد و اقدامات و گرايشات اسلامي مشابه ايران از خود نشان داد . اخبار و اطلاعات , حكايت از ظرفيت و پذيرش بالاي جامعه سودان نسبت به انقلاب اسلامي دارد . همين امر دستاويزي براي كشورهايي چون مصر و آمريكا شده است
  تا بتوانند همچنان از تداوم تهديد صدور انقلاب و به خطر افتادن منافع آنان سخن گفته , و برخي تبليغات و فشارهاي خود بر ايران را توجيه نمايند . در حال حاضر , حزب اسلام گراي سودان دچار انشقاق شده و دكتر حسن الترابي ـ كه رياست پارلمان را به عهده داشت



[9]
ـ
 
منزوي گشته است و اين كشور نيز درگير فشار واقعيات و الزامات داخلي بوده و ميدان مانوري براي ـآرمانگرايي و اصولگرايي و انقلاب
خواه
ي
مي باشد
.


در اينجا نكته اي كه ضرورت دارد به عنوان يك استثنا در جوامع اهل سنت به آن پرداخت مسئله بازتاب انقلاب اسلامي بر مسلمانان سرزمين فلسطين اشغالي است . از آنجا كه حكام صهيونستي غير مسلمان بوده و عنوان اولي الامر حتي در تعبير اهل سنت بر آنها اطلاق نميگردد بنابراين بازتاب انقلاب اسلامي بر مسلمانان اين سرزمين متفاوت بوده است بدين معنا كه مسلمانان سرزمين فلسطين نه تنها شيوه هاي اصلاحي و رفورميستي را اتخاذ نكرده اند بلكه بر عكس از شيوه هاي اصلاحي و سازش كارانه دوري جسته و راه و روش انقلابي را در پيش گرفتند.


ايران كه پيش از انقلاب اسلامي , يكي از كشورهاي حافظ منافع رژيم اسرائيل بود پس از " پيروزي انقلاب , كانون مبارزه با اسرائيل گرديد و اين كشور قلب تپنده
  مقاومت اسلامي عليه اسرائيل شد و پرچم مبارزه اي كه سران كشورهاي عربي با امضا پيمان كمپ ديويد
  به زمين گذارده بودند , امام با ابهت و شهامت تمام به دست گرفتند و به مبارزات ملت فلسطين هويت اسلامي بخشيدند . "



[10]



بدين ترتيب , سفارت اسرائيل تعطيل و سفارت فلسطين تشكيل شد و امام (ره) جهت انسجام بخشيدن حركتهاي اسلامي طرفدار انقلاب فلسطين , آخرين جمعه ماه مبارك رمضان را روز قدس ناميدند .



 اگر چه حماسه مردم فلسطين يك پديده تصادفي نبود و سالهاست كه مردم فلسطين , با
  دست خالي در برابر حملات وحشيانه صهيونيستها مقاومت ميكردند ،
  اما واقعيت اين است كه پس از انقلاب اسلامي , حركت نويني در مبارزات مردم فلسطين آغاز شد و جوانان بي شماري به اسلام
 روي آوردند و تعداد مساجد در كرانه باختري و نواز غزه افزايش يافت . "



[11]
و حزب الله فلسطين كه از فرزندان انقلاب اسلامي هستند در زندان غزه به عنوان يك گروه مبارز اعلام موجوديت كردند و ديري نگذشت گه تحت عنوان انتفاضه اسلامي مبارزه با اسرائيل را متحول نمودند . در حقيقت انتفاضه , با آموختن درسهاي تاريخي از انقلاب اسلامي ايران بهترين راه حل را در نجات ملت فلسطين با تكيه برآرمان اسلامي مي دانند .


جهاد اسلامي به
  عنوان فرزند انقلاب اسلامي ايران , در فلسطين به رهبري " شيخ عبدالكريم عوده " و با همكاري شهيد دكتر فتحي شقاقي كه تا سال


1988


در سياهچالهاي اسرائيل زنداني بود , به عنوان رهبر شاخه نظامي جهاد تأسيس شد و فتحي شقاقي در سال


1989


با تاليف كتابي تحت عنوان " خميني راه حل اسلامي و بديل " نظرات سياسي و ايدئولوژي خود و جهاد اسلامي را بيان نمود . "



[12]



" در زمان پيروزي انقلاب اسلامي ساف ( سازمان آزاديبخش فلسطين ) دچار انشعابات متعدد شد
 بطوري كه موتور محركه قيام عليه موجوديت اسرائيل از كار افتاد و مقاومت اسلامي در ضعيف ترين حالت خود بود . پيروزي انقلاب اسلامي در ايران , صحنه عمل نيروها و گروههاي مبارز و قيام در برابر تهاجم صهيونيزم سياسي را به نفع نيروهاي اسلامي تغيير داد و ياس مفرطي كه بر جهان عرب در زمينه مبارزه با اسرائيل مستولي شده بود , با ظهور انقلاب تبديل به اميد و پايداري شد ."



[13]



گروه ديگري كه در جريان قيام در سرزمين هاي اشغالي اعلام موجوديت كردند و در حال حاضر طرفداران زيادي نيز دارند , جنبش مقاومت اسلامي فلسطين (حركه المقاومه الاسلاميه في فلسطين ) ملقب به حماس مي باشد و جالب توجه اينكه به همان روش كه شيعيان جنوب لبنان با انتخاب شيوه مبارزه با استفاده ازعمليات استشهادي عرصه را بر دولت صهيونيستي تنگ نموده و موفق به اخراج صهيونستها شدند مسلمانان فلسطيني نيز به چيزي كمتر از آزادي سرزمينهاي خود تسليم نشده و دست از مبارزه انقلابي خود به همان شيوه بر نداشته اند .


اگر بخواهيم بازتاب انقلاب اسلامي را درميان جوامع اهل سنت بيان كنيم موارد زير را ميتوان به تفكيك بر شمرد:




1



- بيداري و احياگري اسلامي

: اگرچه بيداري و احياگري اسلامي در ميان علما و انديشمندان اسلامي اهل سنت به قبل از پيروزي انقلاب اسلامي برميگرد
د

 در عين حال گسترش و عموميت يافتن اين احياگري مديون و مرهون پيروزي انقلاب اسلامي است .
امروز
موضوع جدايي دين از سياست برا ي همه مسلمانان امري مردود و غير قابل قبول شناخته شده و بازگشت به اسلام به عنوان يك اصل پذيرفته شده نه تنها در زندگي فردي و اجتماعي آنها بلكه در زندگي سياسي همه مسلمين تقويت و

تثبي
ت
گرديده است.




2



-تقويت روحيه ضد استكباري و ضد سلطه بيگانه

: در اين رابطه هم ميتوان گفت با مقاومت و تقابل موفقيت آميزي كه انقلاب اسلامي در مقابل قدرتهاي بزرگ بويژه امريكا صورت داد به همه جوامع اسلامي كه طعم حقارت و سلطه استعمار و استكبار را چشيده بودند اثرات خود را بر جاي گذاشت و امروز روحيه ضد استكباري بويژه ضد امريكائي در جهان اسلام عموميت و گستردگي كافي پيدا كرده است و اين امر نيزمرهون اثرات و بازتاب انقلاب اسلامي است.


3



-ايجاد احساس غرور

: مسلمانان در گذشته هم به خاطر دوران سلطه غرب بر جوامع اسلامي و هم بخاطر سرعت ترقي و پيشرفت
علمي
و

تكنولو
ژيك

 غرب نوعي احساس حقارت و خود كم بيني ميكرده و سعي عمومي بر اين بوده است كه گذشته اسلامي خود را ناديده گرفته و كوركورانه از روشها و شيوه هاي زندگي غربي الگو برداري كنند. انقلاب اسلامي موجب گرديد كه اين احساس حقارت و خودكم بيني از بين رفته و مسلمانان به طور اعم به گذشته خودو به هويت اسلامي خود افتخار كنند و در صدد بازگشت به ارزشهاي اسلامي باشند . و به همين دليل مشاهده ميگردد كه بعد از پيروزي انقلاب اسلامي مسلمانان و بويژه جوانان به حضور در مساجد و مجامع مذهبي رغبت فزاينده اي پيدا كرده و حتي پوشش و ظاهر خود را نيز به شكل و شمايل اسلامي درآورند. استفاده از حجاب اسلامي در ميان زنها نه تنها ديگر يك عقده و كمبود تلقي نمي گردد بلكه به عنوان يك افتخار و يك حركت سياسي و
سمبل
مقاومت تلقي ميگردد و اين امر تا آنجا پيشرفته است كه زنان
متعهد
حتي به قيمت محروميت از تحصيل و از دست دادن شغل خود از پوشش اسلامي دست بر نميدارند.




4



-مساجد به عنوان كانون فعاليت هاي سياسي

: بعد از پيروزي انقلاب اسلامي ديگر فعاليتهاي سياسي در چارچوبه حوزه هاي حزبي و مكانهاي سياسي شكل نميگيرد بلكه مساجد به عنوان كانون اصلي مبارزات و فعاليتهاي سياسي عموميت يافته و هر زمان كه با مشكل سياسي مواجه ميگردند به مساجد روي آورده و فعاليتهاي خود را در اين مكان مقدس برنامه ريزي كرده و شكل ميدهند و به همين دليل نه تنها مساجد موجود در جهان اسلام بعد از پيروزي انقلاب اسلامي رونق فوق العاده اي يافته است بلكه روز به روز بر تعداد مساجد نيز افزوده ميگردد و مساجد نه تنها به عنوان محلي براي انجام فرايض عبادي تلقي گرديده بلكه به عنوان مركزي براي فعاليتهاي سياسي , اجتماعي نيز تثبيت شده است.




5


- گسترش نهضت هاي آزاديبخش اسلامي در جوامع اهل سنت : ما شاهد
دو
اثر و بازتاب مهم بر نهضت هاي آزاديبخش در جوامع اه
ل
سنت و جماعت هستيم
.
يكي اينكه نهضتهاي آزاديبخش كه بر پايه ايدئولوژيهاي غير اسلامي مانند سوسياليزم , ليبراليزم و ناسيوناليزم شكل گرفته بود موقعيت خود را در ميان مسلمانان و بويژه جوانان از دست داده و ديگر آن اعتبار و اقتدار گذشته را مانند آنچه را كه پان عربيزم و ناصريزم داشت ندارد و دوم اينكه حتي نهضت هاي آزاديبخش اصلاح طلب مانند اخوان المسلمين كه از گذشته دور داراي محبوبيت و معروفيت بودند به علت عدم توانايي در پاسخگويي به نيازهاي جوامع خود به خصوص به خواستهاي نسل جوان دچار تشتت و انشعاب گرديده و گروههاي جهادي و انقلابي جديد حتي به صورت مسلحانه و زير زميني شكل گرفتند كه از اين ميان ميتوان از "جهاد اسلامي" و "التفكير" و "الهجره" در مصر, جبهه نجات اسلامي در الجزاير و ... نام برد .


بحث از ويژگيهاي انقلاب اسلامي و ارتباط آن با نهضتهاي رهايي بخش , از آنجا ناشي مي شود كه ملت هاي جهان سوم و زير سلطه استعماري , با مشاهده وقوع اين انقلاب بسيار كنجكاو شدند كه انقلاب اسلامي را بشناسند , و ويژگي معنويت محوري انقلاب اسلامي , مردم كشورهاي جهان سوم را با اين واقعيت مواجه ساخت , كه مي توان بدون كمك از ايدئولوژي هاي وارداتي و غير اصيل , در صدد ايجاد يك نظام مردمي برآمد . بتابراين خود باوري و بيگانه ستيزي , بزرگترين تاثير انقلاب اسلامي بر شكل گيري جنبشها و يا فعال تر شدن نهضت هايي بود كه از قبل وجود داشتند .




6



-
    رفتار مذهبي

: گرايش بيشتر زنان به حفظ حجاب ، افزايش استقبال عمومي در انحام فرايض ديني ، مثل برگزاري نمازهاي جمعه و جماعت, گسترش جلسات
آموزشهاي ديني منجمله آموزش قرائت و تفسير قرآن و حضور گسترده تر در مجالس و محافل مذهبي از جمله مواردي است كه بعد از پيروز انقلاب اسلامي
توسعه
بيشتري يافته است .

 




7


-


 

حساسيت اسلامي

: گرايش به استفاده از نام ها و عناوين اسلامي براي اشخاص و موسسات
نيز دور از به كار بردن عناوين و نامهاي غربي نيز از جمله آثار انقلاب اسلامي بعد از پيروزي انقلاب ميباشد،
  بطوريك
ه
حتي رژيم بعثي عراق تحت تاثير اين حساسيت شعار الله اكبر را زيب پرچم كشو
ر
عراق مينمايد.




8



-


 

حمايت از مقدسات ديني

: حمايت از فتواي امام (ره) در مورد سلمان رشدي
.



پس از صدور فتواي امام خميني(ره)
انتشار
كتاب مزبور در تمامي كشورهاي اسلامي ممنوع اعلام گرديد . تقريبا در تمامي كشورهاي اسلامي , تظاهراتي بزرگ عليه سلمان رشدي و حاميانش بر پا شد منجمله در شهرهايي چون هند ، پاكستان و .. كه در
پاكستان منجر به كشته و زخمي شدن
تعدادي از مسلمانان
گرديد . ورود شارون به مسجدالاقصي آنچنان احساسات مسلمانان فلسطيني را بر انگيخت كه موجب آغاز انتفاضه قدس گرديد كه هنوز هم ادامه دارد .

 




9



-


 

مطالبات سياسي

: افزايش تقاضا براي اسلامي تر شدن قوانين و شئون جامعه و وادار نمودن دولت به واكنش ها
ي
مثبت و اقناعي در اغلب كشورهاي اسلامي به عنوان
خواست
عمومي مطرح مي باشد و اين ام
ر
نظامهاي لائيك را به چالش كشانده است .
 




10



-


 

مشاركت بين المللي

: تقويت احساس تعلق به امت اسلامي و ابراز حساسيت نسبت به تحولات جهان اسلام. تظاهرات عمومي و گسنرده اي كه به دنبال حمله آمريكا به افغانستان و عراق صورت گرفت نشان از احساس مشاركت عمومي
و بهره وري
در حهان اسلام مي باشد .


به جرأت مي توان پيش بيني كرد كه تهاجم امريكا به جهان اسلام و راه اندازي جنگهاي بيرحمانه در افغانستان و عراق بلاترديد موجب شورش و طغيانهاي وسيعي در جهان اسلام

و
تحت لواي اسلام خواهي
خواهد شد كه نه دولتهاي موجود قادر به كنترل و سركوب آنها خواهند بود و نه امريكا و غرب قادر به خاموش كردن آن خواهند شد . اين تهاجم از طرف امريكا و غرب در حقيقت واكنشي است كه امريكا براي تداوم سلطه خود بر جهان اسلام و ثروتهاي عظيم اين منطقه‌آغاز كرده

 است كه مي تواند موجب گسترش روح مبارزه جوئي و قيامهاي مردمي و اسلامي گرديده و در واقع پيشگوئي آرنولد توين ب
ي
را در آينده نزديك عينيت بخشيد
آنجا كه مي گويد ” ... اگر وضع كنوني بشر به يك جنگ نژادي منجر شود اسلام ممكن است بار ديگر براي ايفاي نقش تاريخي خود قيام كند . ”



[14]


| شناسه مطلب: 79834